آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
عصر سه شنبه 25 شهریور در تالار فرهنگ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد و پس از برگزاری 3 روزه بیست و چهارمین جشنواره تئاتر استان یزد، برگزیدگان این جشنواره با اعلام آرای داوران معرفی شدند و رقابت بین خودشان به پایان رسید جای همه شهرستانی ها خالی ...
ولی به آرا هم توجه کنید . البته ما به همه هنرمندان یزدی بالاخص مهندس ابوالفضل سلیمی تبریک میگیم ولی امیدواریم چنین جشنواره های انحصاری تکرار نشه به تصویر نگاه کنید متوجه میشید کیا نیستن !!! ....
هیات داوران، نمایش های «ما به هم دروغ نمی گیم» و « همیشه همه چیز ...» را بدون اولویت بعنوان نمایندگان تئاتر استان یزد به جشنواره منطقه ای معرفی نمودند.
طراحی بروشور: خانم «نرگس ابراهیمی» برای بروشور نمایش «ترنج»
طراحی لباس: خانم «مرجان السادات طیبی» برای طراحی لباس نمایش «رقص کاغذ پاره ها»
طراحی صحنه: ضمن تقدیر از طراحان صحنه نمایش های «ما به هم دروغ نمی گیم» و «همیشه همه چیز ...» ، آقای «ابوالفضل سلیمی» طراح صحنه نمایش «ترنج» حائز رتبه برتر گردید.
نویسندگی: جایزه نفر دوم به آقای «مهدی مرعشی» به خاطر نمایشنامه «همیشه همه چیز ... » و جایزه نفر نخست به آقای «کیوان میرمحمدی» به خاطر نمایشنامه «ما به هم دروغ نمی گیم» اهدا شد.
کارگردانی: جایزه نفر سوم به آقای «مسیح دهقانی» کارگردان نمایش «ترنج» ، جایزه نفر دوم به آقای «مهدی مرعشی» کارگردان نمایش «همیشه همه چیز» و جایزه نفر نخست به آقای «صادق نصیری» کارگردان نمایش «ما به هم دروغ نمی گیم» تعلق گرفت.
بازیگری زن: مقام سوم مشترک را خانمها «رعنا مومنی» بازیگر نمایش «ما به هم دروغ نمی گیم» و «مریم هاشمی» بازیگر نمایش «سگ مارس» ، مقام دوم مشترک را خانمها «زهرا زین الدینی» بازیگر نمایش «رقص کاغذ پاره ها» و «سپیده عطارها» بازیگر نمایش «ترنج» و مقام نخست را خانم «ناهید فرجی» بازیگر نمایش «ما به هم دروغ نمی گیم» بدست آوردند.
بازیگری مرد: مقام سوم مشترک را آقایان «صاحب حائری زاده» بازیگر نمایش «ما به هم دروغ نمی گیم» و «علی دهقانپور» بازیگر نمایش «ترنج» ، مقام دوم را آقای «ابوالفضل سلیمی» بازیگر نمایش «همیشه همه چیز ...» و مقام نخست را آقای «علیرضا خورشیدنام» بازیگر نمایش «ما به هم دروغ نمی گیم» کسب نمودند.
گفتنی است در بخش موسیقی هیات داوران هیچ یک از گروه ها را حائز کسب رتبه برتر ندانست.
یازدهمین جشن بازیگر با انتخاب پیام دهکردی و ریما رامینفر به عنوان بهترین بازیگران تئاتر در سال 92 با شکلی متفاوت و به صورت کاملا نمایشی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد...
یازدهمین جشن بازیگر به مناسبت بزرگداشت روز جهانی تئاتر، شامگاه شنبه 20 اردیبهشتماه، با شکلی متفاوت نسبت به دورههای قبل، با حضور علی مرادخانی معاون امور هنری وزیر ارشاد، حسین طاهری مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی و جمع کثیری از بازیگران مطرح و شناخته شده تئاتر، توسط انجمن بازیگران خانه تئاتر در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.یازدهمین جشن بازیگر با دبیری بهروز غریبپور با شکلی متفاوت از این دست و در سه پرده برگزار شد.
در صحنه اول از نخستین پرده یازدهمین جشن بازیگر با عنوان "تئاتر برای همه"، ایرج رحمانپور به عنوان خواننده با همراهی علیاکبر شکارچی و گروه هنری ایما قطعهای را برای حاضران اجرا کردند. در صحنه دوم داریوش مودبیان در یک آیتم نمایشی با عنوان "خیرمقدم و قرائت پیام روز جهانی تئاتر 2014" که بر اساس نمایشنامه "مضرات دخانیات" اثر آنتون چخوف نوشته شده بود ضمن خیرمقدم به حاضران، پیام روز جهانی تئاتر 2014 را خواند و بعد از آن در سومین صحنه از پرده نخست، کلیپی با عنوان "به یاد درگذشتگان خانواده تئاتر در سال 1392" برای حاضران پخش شد که در آن با پخش تصاویری از زندهیادان محمود استادمحمد، سعدی افشار، اسماعیل ارحامصدر، مرشد ولیالله ترابی، محرم بسیم، سیدابراهیم بحرالعلومی، پروین میکده، رضا خمسهای، فریدون نوری، رضا رضامندی، پروین غفاری، ناصر فروغ جعفری، محمدتقی شریفی و عسل بدیعی یاد خاطره آنها گرامی داشته شد.
"پخش پیام بهروز غریبپور، دبیر مراسم یازدهمین جشن بازیگر" و آیتم نمایشی "آقا عزت و قرائت بیانیه انجمن بازیگران خانه تئاتر" (بر اساس نمایشنامه "آواز قو" اثر آنتون چخوف) با موسیقی آوازی احمد محسنپور پایان بخش پرده نخست یازدهمین جشن بازیگر بود.
با اجرای صحنه "داستان تئاتر از 150 سال گذشته تا 150 سال آینده" توسط حسین محباهری و فرناز جهانسور، و بازی شیدالله غفاری در نقش حمل کننده چرخ طافی و حسین حسینیان در نقش آبدارچی، پرده دوم یازدهمین جشن بازیگر آغاز شد.
در این صحنه قطعاتی از گونههای مختلف نمایشی از جمله: "آیین بهارآرایی را بچره از گیلان"، "نمایش شادیآور زنانه"، "نقالی"، "خیمه شببازی"، "پردهخوانی"، "تعزیه"، "تخت حوضی"، "نمایش موسیقایی توسط گروه اورمیانا" به سرپرستی کیوان نظیفی، "اجرای موسیقی گروه دستافشان" به سرپرستی زهره عشقی، "نمایش جوان" با طراحی حرکت فرهاد تجویدی، "تئاتر در 100 سال آینده" و "شاهنامهخوانی" توسط استاد کوروش اسدپور برای حاضران اجرا شد.
پرده سوم یازدهمین جشن بازیگر هم در دو صحنه "ضیافت تئاتر" و "قرائت بیانیه هیات داوران" به اهداء جوایز به نفرات برگزیده و تجلیل از چهار بازیگر پیشکسوت اختصاص داشت. اجرای دو صحنه آخرین پرده جشن بازیگر را خسرو احمدی، محسن میراز علی، محسن یگانه، مجید نوری، ناصر عرفانیان و حسین ولینژاد (بخشی) برعهده داشتند.
در این صحنه به درخواست خسرو احمدی و محسن میرزا علی، ابتدا سعیدپورصمیمی، رحیم هودی، شمسی فضلالهی و پری کربلایی به عنوان چهار بازیگر پیشکسوت به روی سن دعوت شدند و از آنها با یک چای قندپهلو پذیرایی شد. در ادامه رضا کیانیان، جعفر والی، داریوش اسدزاده و اسماعیل خلج برای اهداء جوایز و لوح تقدیر به این چهار هنرمند پیشکسوت روی سن رفته و با اهداء لوح تقدیر و جایزه در نظر گرفته شده از سوی کمپانی سامسونگ به عنوان اسپانسر این برنامه از آنها تجلیل شد.
بعد از تجلیل از این هنرمندان و قرائت بیانیه هیات داوران توسط کتایون فیضمرندی به عنوان نماینده هیات داوران، نوبت به معرفی بهترین بازیگران تئاتر در سال 92 رسید که بر اساس اعلام در بخش بهترین بازیگری مرد به ترتیب؛ پیام دهکردی، فرهاد آئیش و هوتن شکیبا، عنوان نفرات اول تا سوم بهترین بازیگران تئاتر در سال 92 را از آن خود کردند. همچنین در بخش بهترین بازیگران زن نیز به ترتیب؛ ریما رامینفر، گلاب آدینه و بهناز جعفری، به عنوان بهترین بازیگران زن تئاتر در سال 92 انتخاب و جوایز خود را از هنرمندان پیشکسوت حاضر روی صحنه دریافت کردند.
با حضور علی رفیعی و بهروز غریبپور روی سن، از گروه بازیگری نمایش "یرما" به کارگردانی علی رفیعی به عنوان بهترین گروه بازیگری تئاتر در سال 92 تقدیر شد. همچنین جایزه ویژه هیات داوران یازدهمین جشن بازیگر به هما روستا تعلق گرفت.
پرونده یازدهمین جشن بازیگر با حضور هنرمندان روی صحنه و گرفتن یک عکس یادگاری با هنرمندانی که برنامههای این شب را اجرا کرده بودند به اتمام رسید.
مرادخانی: امشب یکی از زیباترین برنامههای چند وقت اخیر را دیدم
علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شب گذشته و در حاشیه یازدهمین جشن بازیگر که در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر برگزار شد، درباره چگونگی روند برگزاری این جشن که با شیوهای جدید نسبت به سایر مراسمهای مرسوم برگزار شد، به خبرنگار هنرآنلاین گفت: من امشب زیباترین و لذتبخشترین برنامه از این دست برنامهها را در چند وقت اخیر دیدم.
مرادخانی افزود: در وهله اول اینکه هیچ نیازی نبود که در چنین برنامههایی مسئولان دولتی خیلی بخواهند خودشان را نشان بدهند، دوم اینکه بزرگان و اساتید تئاتر کار خودشان را انجام داده بودند و سوم اینکه در خلال برنامه اشاراتی که به مسائل مختلف شد به نظرم اشارات خوب، درست و به نظر من قابل تاملی بود که باید به آنها رسیدگی کرد.
معاون امور هنری وزیر ارشاد در ادامه با تایید برگزاری برنامههایی از ایندست و بدین صورت، تصریح کرد: اصولا به نظر من باید برنامهها به شکلی انجام گیرد که ما بتوانیم با کمترین ورود بهترین نتیجه را بگیریم. من خیلی خوشحالم از اینکه آقای غریبپور و دوستان زحمت کشیدند و چنین برنامهای را تدارک دیدند و البته که طبیعی هم هست که از آقای غریبپور و دوستانی که با ایشان همکاری کردند همین انتظار را داریم و امیدوارم که بیش از پیش هم موفق باشند.
حاشیهها:
- برنامه برخلاف انتظار همه با 50 دقیقه تاخیر آغاز شد.
- پخش تصویری پیام بهروز غریبپور با استفاده از موسیقی فیلم "قیصر" و استفاده از موقعیتهایی مشابه با بازی کاظم هژیرآزاد حال و هوای تازه به جشن بازیگر داد.
- آیتمهای نمایشی "خیمه شب بازی" با هنرنمایی میثم یوسفی و شراره طیار و "تخت حوضی" با هنرمایی مجید افشار و غلام بابوته با تشویقهای بسیار حاضران در سالن روبرو شد.
- آیتم نمایشی فوتبالی فرهاد تجویدی از جمله آیتمهایی بود که بسیار مورد توجه حاضران قرار گرفت.
- نویسندگی و کارگردانی یازدهمین جشن بازیگر را عظیم موسوی برعهده داشت.
- با آنکه زمان برگزاری یازدهمین جشن بازیگر تا پاسی از شب به طول انجامید اما بخاطر برنامههای جالب پیش بینی شده تمام حاضران تا آخرین لحظه در سالن حضور داشتند.
- رضا کیانیان، بهزاد فراهانی، ایرج راد، بهروز غریبپور، پری صابری، محمد حاتمی، پانتهآبهرام، فهمیه رحیمینیا، جلیل فرجاد، اسماعیل خلج، بهاره رهنما، ناهید مسلمی، علی رفیعی، محمود ساربان، شهرام کرمی، صدیق تعریف، مهدی میامی، مریم سعادت، جمشید جهانزاده، جعفر والی، رضا بابک، سیروس ابراهیمزاده، محمد شیری، آتیلا پسیانی، قطبالدین صادقی، محسن حسینی، مهرانه مهینترابی، فردوس کاویانی، مسعود فروتن، فرشید ابراهمیان، کاظم هژیرآزاد، داریوش اسدزاده و... از جمله چهرههای شناخته شده حاضر در این یازدهمین جشن بازیگر بودند.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، مراسم اختتامیه بیست و دومین جشنواره سراسری تئاتر «سوره ماه» با حضور محسن مؤمنی شریف؛ رئیس حوزه هنری، مجید مصلحی؛ مدیر امور استانها و مجلس حوزه هنری، رحمت امینی؛ دبیر هنری جشنواره، علیرضا معینبخش؛ مدیر امور اداری و مالی حوزه هنری، سید حسین نقوی؛ نماینده مجلس شورای اسلامی، اسمعیل عالیزاد؛ دبیر سی و دومین جشنواره تئاتر فجر و هنرمندانی چون عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، احترام برومند، اسمعیل خلج، جهانگیر الماسی، حسین پارسایی، حسن دولتآبادی و جمع دیگری از مدیران و فعالان عرصه تئاتر در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد...
در این مراسم، برگزیدگان بیست و دومین جشنواره سراسری تئاتر «سوره ماه» در بخشهای مختلف معرفی و از آنها به شرح ذیل تقدیر شد: آرا هیات داوران بیست و دومین جشنواره سراسری تئاتر سوره ماه «بخش استعدادهای جوان» موسیقی هیات داوران ضمن تقدیر از بهنام رحیمی برای موسیقی نمایش «ترانه ای برای آیدا» جایزه موسیقی برتر این بخش را برای نمایش جامانده به سجاد كیانی اهدا كرد. طراحی صحنه هیات داوران ضمن تقدیر از وحید لاری برای طراحی صحنه نمایش «جامانده» جایزه طراحی صحنه برتر این بخش را برای نمایش «آلیس دختر قصه و توت فرنگی هایش» به حسین منتظمی اهدا كرد. نمایشنامه نویسی با قدرانی از حمیدرضا نعیمی و امیر دژاكام هیات داوران ضمن تقدیر از امین عالمی برای نمایشنامه «آلیس دختر قصه و توت فرنگی هایش» جایزه نمایشنامه برتر این بخش را برای نمایش «جامانده» به بهار محمودزاده اهدا كرد. بازیگر زن هیات داوران ضمن تقدیر از خانمها آیدا صادقی، برای بازی در نمایش «آلیس دختر قصه و توت فرنگی هایش» و زارا مولایی برا ی بازی در نمایش بید خون جایزه برتر زن را برای نمایش جامانده به ستوده حیدری اهدا كرد. بازیگر مرد هیات داوران ضمن تقدیر از ابوالفضل امامیزاده برای بازی در نمایش «نقل رستم و سهراب» جایزه بازیگری برتر مرد را برای نمایش ابوالهول حمید اصغری تتماج اهدا كرد. كارگردانی تندیس جشنواره دیپلم افتخار و جایزه بهترین كارگردانی در بخش استعدادهای جوان مشتركاً به شرح زیر تقدیم شد: برای كارگردانی نمایش «آلیس دختر قصه و توت فرنگی هایش» به غزل نعیمی برای كارگردانی نمایش «جامانده» به بهار محمودزاده آرا هیات داوران بیست و دومین جشنواره سراسری تئاتر سوره ماه «بخش مسابقه» موسیقی كاندیدا ها: سعید رضایت نمایش سیاریحون پیام شریف نژاد نمایش وقتی خدا گریه می كند علی امیدی نمایش كاریزما مهدی حسنی نمایش تار شیشه ای محمد فرشته نژاد نمایش سایه سكوت لوح تقدیر و جایزه سوم موسیقی به پیام شریف نژاد برای نمایش « وقتی خدا گریه میكند»از لرستان اهداء شد. لوح تقدیر و جایزه دوم موسیقی به محمد فرشته نژاد برای نمایش «سایه سكوت» از تهران اهداء شد. تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه اول موسیقی به سعید رضایت برای نمایش «سیاریحون» از تهران اهداء شد. طراحی صحنه كاندیدا ها: ابوالفضل سلیمی نمایش كاریزما میثم نویریان نمایش 92 درصد زندگی امین فاضلی نمایش تار شیشه ای لیلا رفیع زاده نمایش سایه سكوت روح الله امامی نمایش وقتی خدا گریه می كند لوح تقدیر و جایزه سوم طراحی صحنه به میثم نویریان طراح صحنه نمایش «92 درصد زندگی» از خراسان رضوی اهداء شد. لوح تقدیر و جایزه دوم طراحی صحنه به امین فاضلی طراح صحنه نمایش «تار شیشه ای» از خراسان رضوی اهداء شد.
تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه اول طراحی صحنه به روح الله امامی طراح صحنه نمایش «وقتی خدا گریه می كند» از لرستان اهداء شد. نمایشنامه نویسی هیات داوران در این بخش با تقدیر از حضور نصرالله قادری و حمیدرضا آذرنگ معرفی كرد: كاندیداها : خسرو امیری نمایش آش سرخ پشت پا ناصر حبیبیان و اصغر خیللی نمایش وقتی خدا گریه می كند عباس جانفدا نمایش 92 درصد زندگی سید محمد مساوات نمایش بیضایی لوح تقدیر و جایزه سوم نمایشنامه نویسی به عبدالرضا سواعدی برای نمایش «عالیه» از خوزستان اهدا شد. لوح تقدیر و جایزه دوم نمایشنامه نویسی به اصغر خلیلی و ناصر حبیبیان برای نمایش «وقتی خدا گریه می كند» از لرستان اهدا شد. تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه اول نمایشنامه نویسی به خسرو امیری برای نمایش «آش سرخ پشت پا» از تهران اهداء شد. بازیگر زن كاندیداها : مریم ندایی نمایش ما سه تن بودیم جمیله ستوده نیا نمایش كاریزما ندا گلرنگی نمایش سیاریحون سوگل سادات خلیق نمایش بیضایی مهتاب باجلان نمایش سایه سكوت شادیه مولانایی نمایش خنكای ختم خاطره سولماز همت زاده نمایش فنجان آبی لوح تقدیر و جایزه سوم بازیگری زن مشتركاً به سوگل سادات خلیق به خاطر بازی در «بیضایی» از تهران و جمیله ستوده نیا به خاطر بازی در نمایش«كاریزما» از یزد اهداء شد. لوح تقدیر و جایزه دوم بازیگری زن به مهتاب باجلان به خاطر بازی در نمایش «سایه سكوت» از تهران اهداء شد. تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه بازیگری اول زن به ندا گلرنگی برای نمایش «سیاریحون »از تهران اهداء شد. بازیگر مرد كاندیداها : كوروش شاهونه نمایش آش سرخ پشت پا سید علی موسویان نمایش پلاك 8 سعادت الله همت زاده نمایش فنجان آبی محمد علی محمدی نمایش بیضایی عبدالرضا سواعدی نمایش عالیه حامد وكیلی نمایش تار شیشه ای فرید قبادی نمایش سایه سكوت خشایار قائد رحمتی نمایش خنكای ختم خاطره ابوالفضل حاجی علی خانی نمایش سیاریحون مهدی قانع نمایش كاریزما محمد جهانپا نمایش تار شیشه ای لوح تقدیر و جایره سوم بازیگری مرد مشتركاً به كوروش شاهونه برای بازی در نمایش «آش سرخ پشت پا» از تهران و سعادت الله همت زاده برای بازی در نمایش «فنجان آبی» از «چهار محال و بختیاری» اهداء شد. لوح تقدیر و جایزه دوم بازیگر مرد به فرید قبادی برای بازی در نمایش «سایه سكوت» از تهران اهداء شد. تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه اول بازیگر مرد به سید علی موسویان برای بازی در نمایش «پلاك 8 » از تهران اهداء شد. كارگردانی كاندیداها : محمدزوار بی ریا نمایش پلاك 8 سید محمد مساوات نمایش بیضایی كیوان صباغ نمایش تار شیشه ای محمد رضا عطایی فر نمایش سایه سكوت امین ابراهیمی نمایش خنكای ختم خاطره حامد مهریزی زاده نمایش كاریزما
لوح تقدیر و جایزه سوم كارگردانی مشتركاً به امین ابراهیمی برای نمایش «خنكای ختم خاطره» از لرستان و كیوان صباغ برای نمایش «تار شیشه ای » از خراسان رضوی اهداء شد. لوح تقدیر و جایزه دوم كارگردانی به محمدرضا عطایی فر برای نمایش «سایه سكوت» از تهران اهداء شد. تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه اول كارگردانی به محمد زوار بی ریا برای نمایش «پلاك 8» از تهران اهداء شد. همچنین ستاد برگزاری جشنواره و هیت داوران از میان نمایش های به اجرا در آمده در دو بخش مسابقه و استعداد های جوان 4 نمایش را بدون ذكر الویت به دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر معرفی نمود: نمایش آش سرخ پشت پا از تهران، نمایش تار شیشه ای از خراسان رضوی، نمایش كاریزما از یزد و نمایش جا مانده از تهران عبدالرضا سواعدی نمایش عالیه. یادآور میشود، بیست و دومین جشنواره سراسری تئاتر «سوره ماه» به دبیر هنری رحمت امینی از 22 مهر در حوزه هنری آغاز و عصرگاه دوشنبه 29 مهرماه با برگزاری مراسم اختتامیه و معرفی برگزیدگان به كار خود پایان داد
اين گفتگو با محمدرضا الوند مدير ارزشيابي مركز هنرهاي نمايشي و داور بيست و پنجمين جشنواره استاني تئاتر مازندران، توسط عليرضا سعيدي كياسري براي ويژه نامه خبري اين جشنواره انجام شده است که لازم دیدیم شما نیز مطالعه کنید و نظر بدهید . بیایید به بحث و تبادل نظر پیرامون خود تئاتر بپردازیم نه حاشیه های تئاتر ...
سعيدي كياسري: مدیریت تئاتر چگونه می تواند به استاندارد لازم دست یابد؟
الوند: در کشور ما بارها دیده شده گروههای تئاتر شکل گرفته و باز پا شیده شده و ماندگار نبوده است . چرا گروهها تداوم ندارند ؟ چرا گروهها کنار هم جمع نمی شوند ؟ شاید امروز بخشی از دليل آن مالی باشد. بخش دیگرش هم رقابتها و چشم و هم چشمی باشد. فرو پاشی بسیاری از گروههای تئاتر به خاطر نداشتن گفتمان درست است. چون ما گفتمان درست و شکل درست دمکراسی گفتمان را یاد نگرفتیم. در ایران بايد تفکر تئوری و عمل همزمان با هم در تئاتر آموزش داده شود، عمل تئاتری اگر درست تعریف نشود فرو پاشی و تنهایی ها اتفاق خواهد افتاد.از سويي بن بست هجرت را هم خواهیم داشت.
سعيدي كياسري: خسران عدم ثبات در مديريت را چگونه مي بينيد؟
الوند: ما بسیاری از نویسنده ها و کارگردانان را داشتیم که تا چند سال پیش آثارشان بر روی صحنه بود، اما حالا کجا هستند؟ ما داریم حافظه تاریخی و فرهنگیمان را از دست می دهیم. همزمان با خیلی از کنش های فرهنگی، حاقظه تاریخی مان را از دست دادیم. ما کالا زده و مصرف گرا شدیم. اینها مباحثی است که باید در مدیریت تئاتر به آن پرداخته شود.چرا وقتی مدیریتها فصلی هستند و مرتب عوض می شوند و مدیریت جدید می آید همه چیز تغییر می کند؟ به خاطر اینکه فاقد برنامه ریزی، فاقد مشورت و فاقد همگرایی هستند. ما تمرین همگرایی نداریم.
سعيدي كياسري: مدیری با تخصص هنری در تئاتر مي تواند موفق باشد يا مدیری که بدون تخصص هنری شاخصهاي يك مدير مطلوب را داشته باشد؟
الوند: قطعا مديري كه داراي شاخصه هاي مطلوب مديريت باشد موفق تر است. من به شهر های مختلف كشور سفر كردم. در بسياري از شهرها مردم اداره فرهنگ و ارشاد و موسسات فرهنگی را نمی شناسد. ولی به خوبي یک موسسه يا مركز تجاری را می شناسند.ما به لحاظ نهادهای اجتماعی دچار ضعف هستیم و آموزه های مدنیت را داریم و لی در عمل انجام نمی دهیم.
سعيدي كياسري: راه برون رفت از اين چالش در چه چيزي مي تواند باشد؟
الوند:همزمان با شکل گیری آموزشکده های هنری و نمایشی باید درسهای جامعه شناسی و تاریخی جدی گرفته شود و فلسفه نیز به بچه ها آموزش داده شود.هدف این نیست که تکنیک و ادبیات آموزشی را فقط ارائه دهیم، ولی ما باید در کنار این آموزه ها فلسفه هنر هم داشته باشیم. بسیاری از هنر مندان به این سو می روند که آموزه های قدیمی را کنار بگذارند و به سمت و سوی جدید ی بروند. شاید خوب بودن یک اجتماع یا جامعه از سر اتفاق یا تصادف باشد، اما همگرایی ، نگهداری و ا لگو دهی آن بسیار مشکل است. ما باید فکر کنیم چرا مردم ما ادارات فرهنگی را نمی شناسند ولی مجتمع های تجاری را می شناسند . اینها فرآیند کالا زدگی ما است ، آیا ادارات فرهنگ و ارشاد ما روی الگوهای مدیریتی کار نمی کند؟ چرا ما درصد کتابخوان پاييني داریم؟این ها مسائلی است که وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارتخانه های دیگر باید به آن بپر دازند. باید پژو هشکده های مختلف ایجاد شود ،ما فقط به بازیگری تئاتر نیاز نداریم. ما خیلی چیز های دیگر کنار اینها نیاز داریم که افراد و شاکله اجتماعی و سازه های خودمان را محکم کنیم تا گروهها از هم نپاشند چرا كه این ها همه سر مایه ما است.
سعيدي كياسري:عمده مشكلات فعلي تئاتر كشور مان را در چه مي بينيد؟
الوند: مشکل عمده ما در تئاتر کشور،عدم بر نامه ریزی در نوع مدیریت است. در اين نوع مدیریت،برنامه ریزی جامع برای تئاتر و تداوم آن وجود ندارد، خیلی از سازمان های دیگر دخالت بی مورد و اظهار نظر غیر کار شناسانه می کنند و تئاتر مورد اظهارنظر های غیر کار شناسناسانه قرار می گیرد و این صدمه می زند .ما باید آنقدر سطح فرهنگی مردم را بالا ببریم که مسائل غیر معمول در نمایشها و فیلمها مردم را بر سر ذوق نیاورد. اینها نباید برای ما مصداق خنده و شادی باشد. ما خلاء ایجاد کردیم که برخي مردم به سوی ماهواره و شبکه های اینترنتی غیر معمول می روند. پس باید بر روی فرهنگ ، تئاتر ، موسیقی و نمایش آنقدر کار شود که مردم ما به سمت شبکه های ماهواره ای غیر معمول نروند.
بر اساس برنامه سال 92 انجمن نمایش استان و با هماهنگی گروه های نمایشی مربوطه جدول اجرای نمایش های 6 ماهه دوم سال 92 تا پایان اردیبهشت ماه 93 در تالارها و اماکن وابسته به ارشاد اسلامی استان یزد اعلام شد...
جدول اجرای نمایش های 6 ماهه دوم سال 92 تا پایان اردیبهشت ماه 93 در تالارها و اماکن وابسته به ارشاد اسلامی
در روز سه شنبه 9 مهر ماه به دعوت کارگردان نمایش آقایان جمال صادقی و حسین آقایی به همراه دوستان همراه از کار نمایش مجلس قربانی دخترکی که معصوم نام داشت دیدن کردند ...
در این اجرا که در پایان به شور و مشورت انجامید . آقای جمال صادقی و حسین آقایی نظرات خوبی را برای رفع ایرادهای موجود ارائه کردند . اما متاسفانه چون تا اجرای اصلی وقتی نمانده بود کارگردان از اعمال آنها صرف نظر کرد و تنها برخی از کارهایی که در این زمان کم میشد، در اجرای کار خود اعمال نمود .
کارگردان نمایش در این رابطه گفت : بسیار خوشحال می شوم از نقطه نظرات کارشناسی همه دوستان اهل فن استفاده نمایم و در این راستا در تمام کارهایم این حرکت را امری لازم می دانم . من دعوت میکنم و حال دوستان می توانند بپذیرند یا نپذیرند برای من تفاوت این است که در کار خود نتوانستم نظرات آنها را اعمال نمایم . اما بی نهایت تشکر میکنم از دوستانی که از صمیم جان پذیرفتند و کمک کردند .
محمد جواد آقایی در ادامه گفت : عرصه تئاتر را عرصه یادگیری میدانم و از هیچ نقد و انتقادی ناراحت نخواهم شد . به نظر من حتی مبتدی ترین هنرجوی تئاتر می تواند نظرات ارزشمندی بدهد که در زیبایی کار کمک بسیار زیادی بکند . پس نقد را برای رفع عیوب می دانم و سعی دارم تا عیوب خود را رفع نمایم . البته با کمک همه دوستان تئاتری من در سراسر ایران ...
هیئت انتخاب آثار چهارمین جشنواره تئاتر خیابانی شهرون لاهیجان، آثار راه یافته به این جشنواره را معرفی کردند.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر از روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی، هیئت انتخاب آثار این جشنواره، متشکل از مهدی شفیعی، جواد نجارتمیزکار، اکبر صمدی نیا و نگار نادری، پس از بررسی 155 اثر رسیده به دبیرخانه جشنواره23، اثر را انتخاب کردند که اسامی آن ها به شرح زیر است:
بخش مسابقه 1 –"کارگران مشغول کارند" نویسنده وکارگردان: مسعود ابراهیمی از میبد ...
2- "کدامیک " نویسنده: مختار محمدی، کارگردان: رحمان کریمی از مریوان 3- "سپور" نویسنده وکارگردان: حمید سعادت فر از خوی 4-"ز صفر تا صفر" نویسنده: هیوا سرسنگی، کارگردان: وریا شاکر از سقز 5-"آیا فشارباعث توهم می شود" نویسنده: محسن اردشیر، کارگردان: غنچه شکوهیان و محسن اردشیر از آمل 6- "گلادیاتور" نویسنده: مصطفی بوعذار، کارگردان: معصومه عموری از اهواز 7- "بازگشت" نویسنده وکارگردان: احمد صمیمی از تهران 8- "ماه غریب" نویسنده: عبدالحلیم تقلبی، کارگردان: عبدلله حلیات از خرمشهر 9- "غریبه ای در خانه" نویسنده: حامدعالمی پور و مرتضی کریمی پور، کارگردان: مرتضی کریمی پور از بجنورد 10- "تندیس شهر" نویسنده وکارگردان: علی اسماعیلی از سقز 11- "شانس " نویسنده:کاوه مهدوی و فرامرز قلیچ خوانی، کارگردان: فرامرز قلیچ خوانی از کرج 12- "آسمانی ها" نویسنده وکارگردان: اکبر قهرمانی از آمل 13- "همیار" نویسنده و کارگردان: میلاد حسین زاده از آستانه 14-" قصه های ایرانی" نویسنده و کارگردان: محمدرضا جعفری از آستانه 15-" امریه شوم" نویسنده: امین جمالی، کارگردان: مصطفی ذرعی از کیاشهر 16-" وصیت" نویسنده:یاسر کاظمی،کارگردان: مصطفی خوش نشین از لنگرود 17-" افتو" نویسنده وکارگردان: علی بیداوسی از لاهیجان 18 –" صیادان شهر دریایی" نویسنده و کارگردان: محمود فرضی نژاد از سیاهکل بخش مهمان 19-" آقای واندال" نویسنده: کریم خاوری و ابوالفضل محترمی، کارگردان: کریم خاوری از مریوان 20 –"پسرک بازیگوش"نویسنده و کارگردان: سامان خلیلیان از تهران 21-" جایی برای ما سه نفر" نویسنده و کارگردان: مهدی حبیبی از ملایر بخش جنبی 21- "گنج در میان زباله ها" نویسنده و کارگردان: زهرا بردبار از رشت 22- "بز در پیاده رو " نویسنده و کارگردان: مظاهر رمضانپور از لاهیجان گفتنی است، شنبه، 26مردادماه، در مراسمی با حضور شهردار و اعضای دبیرخانه چهارمین جشنواره تئاتر خیابانی شهروند لاهیجان از پوستر این جشنواره رونمایی شد. چهارمین جشنواره تئاتر خیابانی شهروند لاهیجان از 3 تا 6 شهریورماه در شهر لاهیجان، به دبیری رضا کحالی، برگزار خواهد شد.
پرویز پرستویی :چرا باید سپاه، نیروی انتظامی و انصار حزب الله درباره سینما تصمیم بگیرند؟ مگر من بازیگر میتوانم درباره سیاستهای سپاه، نیروی انتظامی، انصار حزب الله یا مجلس حرف بزنم و تصمیم گیری کنم؟
گفت وگوی خواندنی الهه خسروی یگانه با پرستویی :صادقانه بگویم همدیگر را دوست نداریم!
آقای میر اعلایی چرا نگذاشتی تقوایی کار کند ؟
الهه خسروی یگانه: یک سالی هست که آدمها پرویز پرستویی را به جای آنکه روی پرده سینما ببینند در مسیر کوهنوردی کلک چال و توچال میبینند. او این روزها ترجیح میدهد به جای بازیگری از سینه کوه بالا برود تا از آن بالا به تهران نگاه کند. او «حاج کاظم» وار پای آرمانهایش ایستاده است. هنرش را وسیله امرار معاش نمیکند و به هر فرصتی پاسخ مثبت نمیدهد. انگار که بخواهد این بار به جای «عباس»، سینما را نجات دهد. ولی همه ما میدانیم که او قهرمان تنهایی است. همانطور که «حاج کاظم» بود. به فکر بالا بردن آمار بازیگریش نیست و ترجیح میدهد اعتبارش را برای آدمهای بینام و نشانی خرج کند که نیازمند یاریاند. گفت و گو با پرویز پرستویی اتفاق خوبی بود. لااقل این امید را زنده کرد که هنوز چراغی روشن است:
آقای پرستویی از ساخته شدن و پخش سریال «آشپزباشی» پنج سال گذشته است و شما طی این پنج سال فقط در سه فیلم بازی داشتید. این کمکاری ناشی از چیست؟ حتما یادتان هست آخرین فیلمی که من کار کردم فیلم «بیست» بود. پس از آن 16 ماه درگیر سریال «آشپزباشی» بودم و بعد در سه فیلم بازی کردم؛ «1359»، «خرس» و «من و زیبا».
سه فیلم در پنج سال کم نیست؟ همیشه همین طور بوده؛ یعنی من هیچ سالی دو فیلم کار نکردهام. همیشه هم در نهایت از بین پیشنهادها، یکی را انتخاب کردهام که به نسبت فیلمنامههای دیگر وضعیت بهتری داشته است. چون بههرحال بضاعت نوشتاری و سناریونویسی سینمای ما در یک حد مشخصی است و نباید از آن بیشتر از بضاعتش انتظار داشت.
اما پیشنهاد که زیاد داشتید؟ من بازیگرم، خوشبختانه بازیگری هم هستم که پیشنهادهای زیادی به من میشود، اما من هر پیشنهادی را قبول نمیکنم. نه قصد فخرفروشی دارم و نه میخواهم خودم را به رخ بکشم، اما این واقعیتی است که وجود دارد.
چرا پیشنهادها را قبول نمیکنید؟ چون دغدغههایی دارم که سالهای سال است با من بوده و هست؛ یعنی از زمانی که تئاتر را به صورت آماتوری آغاز کردم. آن موقع به ما یاد دادند که باید موثر باشیم. پیش ازهر شعار بیرونی که که میخواهیم برای مخاطب بدهیم، اول باید ببینیم چه اتفاقی در خودمان میافتد، و آیا این اتفاق با مخاطب ارتباط برقرار میکند یا نه؟ الان هم من به این دغدغهها پایبندم و بر همین اساس است که میگویم کم کار نبودهام.
پس شاید در این پنج سال انتخابهای خوبی نداشتهاید و این فیلمها دیده نشدهاند که این شائبه به وجود میآید؟ متاسفانه در حال حاضر و در سینمای ما، همه یاد گرفتهاند که به هم بپرند. اختیار هم از دست ما خارج شده است. از آن طرف و خارج از دایره سینما هم، شاهدیم که همه دارند راجع به حوزه سینما نظر میدهند. ما خودمان همدیگر را قیمه قیمه میکنیم و دیگران هم در این وضعیت در مورد همه چیز این سینما نظر میدهند. راستش را بخواهید، من از زمان سریال «آشپزباشی» به بعد بود که دیدم این مسئله چقدر دامنگیر سینمای ما شده است.
از سریال آشپزباشی راضی بودید؟ یک مشکلاتی با خود سریال داشتم. در واقع به حضورم در آن سریال نمره قبولی نمیدهم. بعد از سریال «زیر تیغ» تصورم از «آشپزباشی» چیز دیگری بود که به هرحال گذشت.
بعد از این سریال دوباره به سینما برگشتید. در واقع تصمیم گرفتم در این سه فیلمی که گفتم، بازی کنم. ببینید من همیشه در مورد کار خودم در سینما و تئاتر مثالی دارم که میزنم. میگویم نعوذبالله، من روی صحنه تئاتر خدا هستم. چون هیچ واسطهای بین من و تماشاگر وجود ندارد. میتوانم به تنهایی یک اجرا را به اوج برسانم یا آن را به زمین بزنم. بازیگری هستم که نفس به نفس تماشاچی بازی میکنم. اما در سینما معتقدم که من بنده خدا هستم. چون خدای من کسی است که پشت دوربین قرار گرفته است. اینجا من خودم را به کارگردان میسپارم، اما این خودسپردگی هوشمندانه است، و حد و مرز دارد. وقتی فیلمی را شروع میکنیم، اول ماجرا همه خیلی مهربان، شیرین و همدل هستند، همراهی نشان میدهند، ولی وقتی کار شروع میشود، دیگر کارگردان میشود قادر مطلق و من فقط یک بازیگرم. به صراحت بگویم هیچ فیلمنامهای نبوده که من آن را با فکر انتخاب نکرده باشم، چه آن موقع که تماشاچی مرا نمیشناخته و چه الان. هیج وقت به خاطر پول و دستمزد نقشی را نپذیرفتهام. فقط به این نگاه میکنم که ببینم فیلم چه میخواهد به تماشاگر بگوید. اگر جواب این سئوال را گرفتم تازه میافتم به دنبال اینکه حق خودم را از کار بگیرم. برایم مهم است که پیام فیلم دلنشین باشد و بعد ببینم که چی گیر من میآید. آیا خودم را تکرار نمیکنم؟ آیا از طریق آن میتوانم خودم را پیدا کنم؟ ته کار آیا یک جمله به من اضافه میشود؟ دقت میکنم ببینم در خود پرستویی به عنوان بازیگر اتفاقی میافتد؟ من از فیلم «بیست» به بعد، سه فیلم کار کردهام. فیلم «1359» را که آقای سالور پیشنهاد کرد نشستیم و با هم دربارهاش حرف زدیم. و خدا شاهد است فقط به خاطر آن جملهای که به من گفت: «مادرم سر سجاده برای این فیلم دعا میکند.» قبول کردم در فیلم باشم. خب من که فیلمنامه نویس نیستم، اما آن فیلمنامه را 9 بار بازنویسی کردیم. به هرحال بعد از این همه سال کار من برای خودم یک پارامترهایی دارم. تجربیات ما هم درنحوه مواجهه با اثر دخیل است. شروع کردیم به گپ زدن با کارگردان چون خلاقیتهای خوبی در فیلمنامه نهفته بود، ولی آن سناریویی که ساخته شد، حاصل 9 بار بازنویسی است که اتفاقا در خیلی جاها من برای تغییر پافشاری کردم. اما قرارمان با آقای سالور این نبود که نتیجه کار این چنین بشود. این فیلم خیلی سوژه بکری داشت که به اعتقاد من و خیلی از آدمهای شناخته شده اهل سینما، اصلا یک سوژه بین المللی بود. ولی واقعیتش سوژه حرام شد. آن اتفاقی که باید میافتاد، نیفتاد. من به عنوان بازیگر تمام تلاشم را کردم تا به فیلم ادای دین کنم، ولی آن چیزی که ما دلمان میخواست، نشد.
نقدهایی که شد اذیتتان نکرد؟ در این فضا، ما سعی میکنیم نقدپذیر باشیم. الان هم میبینید که آنقدر نقدپذیر هستیم که همه دارند راجع به سینمای ایران نظر میدهند و این سینما را نقد میکنند.
و این نقدها مشکلات بسیاری را به وجود آورده است. بله، متاسفانه آن مرجعی که باید در حوزه سینما تصمیم گیرنده باشد، از بین رفته است. الان شنیدم که در جشنواره فیلم فجر، یک هیاتی از حوزه علمیه میخواهند بیایند و فیلمها را بررسی کنند. من سوالم این است که مگر قرار است ما در سینما چه کاری بکنیم؟ اصلا مگر چه کار کردهایم تا به حال؟ ما که نه میخواهیم فیلم ضد دین و نظام بسازیم و نه فیلم سیاسی. مگر در همه این سالها کار نکردهایم؟ مگر سینما نداشتهایم؟ پس چرا باید مسئولان اصلی تصمیم گیرنده نباشند؟ چرا باید سپاه، نیروی انتظامی و انصار حزب الله درباره سینما تصمیم بگیرند؟ جایگاه همه این نهادها و همه این عزیزان البته محترم است. اما مگر من بازیگر میتوانم درباره سیاستهای سپاه، نیروی انتظامی، انصار حزب الله یا مجلس حرف بزنم و تصمیم گیری کنم؟ پس چرا همه دارند راجع به سینما تصمیم میگیرند؟ 34 سال از انقلاب ما گذشته، آیا همیشه و در همه این سالها چنین ارگانهایی درمورد سینما تصمیم گرفتهاند؟ از زاویه دیگری هم که به ماجرا نگاه کنیم باز باید بپرسیم که چرا وزیر ارشاد، مدیر کل نظارت و ارزشیابی، رییس سازمان سینمایی، شورای پروانه ساخت و... پای تصمیماتی که میگیرند نمیایستند؟ با این وضعیت، اصلا چرا پروانه ساخت به فیلمنامهها میدهیم، وقتی نمیتوانیم پای آن بایستیم؟ در همین ماجرای تجمعی که در مقابل وزارت ارشاد صورت گرفت، آقای سجادپور ایستاده بود پشت شیشه و تجمع انصار حزب الله را نگاه میکرد؟ آقا مگر شما با این عزیزان هم کیش و هم سجاده نیستید؟ پس چرا ساکتید؟ اگر فکر میکنید تصمیمتان برحق بوده و به آن اعتقاد دارید، پای حق و اعتقادتان بایستید. شما آقای سجادپور یک آدم فرهنگی هستید، پس جرات داشته باشید، بروید پایین، به آن برادر انصار بگوئید، برادر عزیز، دو دو تا میشود چهارتا، سینما هم این است، تصویر و ایجاز. این هنر چنین شرایطی را دارد و باید هم داشته باشد. اما شما به جای این کارها میروی پشت شیشه میایستی و حتی شهامت و جرات این را نداری که بیایی پایین و با این آدمها نماز بخوانی. خب با این وضعیت چه ثباتی در سینما هست که من بروم فیلم بازی کنم؟
پس فقط ماجرا به نبود فیلمنامه خوب ختم نمیشود، این شرایط هم در بازی نکردن شما دخیل است؟ ببینید، از آغاز سال 91 تا همین حالا 30 فیلم به من پیشنهاد شده. بعضیها بد نبودند ولی از همان اول میدانستم که مجوز نمیگیرند و به ثمر نمیرسند یعنی در این شرایط چه کسی هست که بخواهد پای این فیلمها بایستد؟ تازه اگر این فیلمها مجوز ساخت هم بگیرند، کسی نیست که از آنها برای اکران دفاع کند. نه، من دیگر رکب نمیخورم. با موافقت اصولی هم نمیروم، فیلم بازی کنم. خیلیها به من میگویند تو بازیگری به این کارها چه کار داری؟ به تو چه؟ تو بازیات را بکن پولت را بگیر. ولی در مورد خودم که دیگر میتوانم نظر بدهم و تصمیم بگیرم. با این شرایط من کار نمیکنم. شما نمیدانید ما در چه شرایط سختی فیلم «خرس» و «من و زیبا» را بازی کردیم. بازیگری که فقط جلوی دوربین رفتن نیست. ما اگر دنبال پول بودیم خب میرفتیم سراغ یک کسبی. استعداد و توانش را هم داشتیم و داریم. ولی من دلم به این خوش است که اگر میروم چله زمستان در فیلم «من و زیبا» بازی میکنم، این فیلم دیده میشود و خستگی از تنم بیرون خواهد آمد. حالا سوال من این است که چرا یک سال باید طول بکشد تا این فیلم اکران شود؟ این فیلم مگر چه اشکالی داشت؟ هر کس از هر طرفی یک چیزی میگوید. یکی میگوید در این فیلم، مسیحتش میچربد، یکی میگوید فلان مشکل را دارد. شورای صنفی هم که یک تکه کلام پیدا کرده «به احترام اربعین فیلم را اکران میکنیم.» آقا شما دیگر دم از اربعین نزنید. بین وزارت ارشاد و حوزه هنری همیشه تعامل خوبی بود. بعد این شورای صنفی آمده وسط و همه چیز را به هم ریخت. من اصلا این شورای صنفی نمایش را نمیفهمم. حوزه هنری میگوید من صد تا سینما دارم و خودم تصمیم میگیرم که چه فیلمی در آن به نمایش دربیاید از آن طرف شورای صنفی میگوید شما حق چنین کاری را ندارید. مدام به هم توهین میکنند. بعد این وسط یک چیزهایی قربانی میشود که حقشان قربانی شدن نیست.
چی شد که بازی در فیلم «من و زیبا» را پذیرفتید؟ فیلم «من و زیبا» یک سال طول کشید تا بتواند اکران شود. بعد دیدم که آقای حسنپور در مجله «صنعت سینما» مصاحبه کرده که ما این فیلم را با دست خالی ساختیم. آقای کارگردان شما که پولت را گرفتی، ولی پرستویی هنوز پول نگرفته. من که سرمایه گذار نیستم. تازه این وسط یک عده هم به ما گفتند رانت خوار هستی.
ولی در پوستر فیلم اسم شما به عنوان سرمایه گذار آمده است. بله دیدهام. در کنار اسم آقای نوروزبیگی. او دولتی است من هم دولتیام؟ من نمیخواستم در این فیلم بازی کنم. وقتی به من آن را پیشنهاد دادند گفتم نه. این فیلم تماشاچی ندارد. دیگر بعد از این همه سال نبض بیننده در دستمان است. نه اینکه موضوع بد باشد. این از بد روزگار است که ذائقه تماشاچی را عوض کردهایم. ما بودیم که ذائقهاش را تغییر دادیم تا دیگر با این جور فیلمها ارتباط برقرار نکند. بهرحال موضوع متنفی شد. بعد از دو ماه آقای نوروزبیگی گفت یکی از دوستان قابل احترام ما عاشق امام حسین (ع) است و میخواهد کل فیلم را سرمایه گذاری کند. ما هم آمدیم وسط. گفتم بسیار خب. به احترام این آقا که عاشق امام حسین (ع) است ما هم در این فیلم شرکت میکنیم. چون بهرحال من که تهیه کننده نیستم. من خلوت بازیگری را با دنیا عوض نمیکنم. بعد شنیدیم آن آدم انصراف داده است. اصلا من نفهمیدم آن آدم چه جور عاشقی بود که رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
* به همین خاطر قبول کردید خودتان در این فیلم سرمایه گذار شوید؟ او رفت که من مجبور شدم سرمایه گذار شوم. وگرنه نه پدرم سرمایه گذار بوده نه مادرم. هر چه کارت هم داشتیم سوزاندیم. مطلقا از یک جای دولتی هم کمک نگرفتیم. اگر نهاد دولتی به ما کمک کرده بیاید اعلام کند. به من چه که هفت صبح بروم تنکابن شهردار را ببینم که لودر بگیرم؟
*مثل فیلم «1359» در بازنویسی فیلمنامه هم دخالت داشتید؟ میخواستیم برویم با کارگردان به یک تعاملی برسیم و بگوییم این اصلاحات انجام شود. ولی متاسفانه خیلیها در سینمای ما هستند که از قبل، فیلم را در ذهن خودشان ساختهاند و تمام کردهاند و شما هر کاری بکنی نظرشان عوض نمیشود. گفتیم جمع شویم دور هم و تیمی را ببندیم که بتواند این موضوع را برجسته کند ولی ما حتی مجال روخوانی هم نداشتیم. با شهاب حسینی و دریا آشوری تصمیم گرفتیم که دورخوانی داشته باشیم. بهرحال من با حاتمی کیا و تبریزی هم که کار میکردم حداقل یک ماه دورخوانی داشتیم ولی ما به هر حیلهای به هر لطایف الحیلی سعی کردیم کارگردان را راضی کنیم یک دور روخوانی بگذارد نشد که نشد.
*پس چرا این فیلمنامه را قبول کردید؟ یکی از علتهای اصلی که باعث شد من فیلمنامه «من و زیبا» را قبول کنم این بود که یک چیزی در سناریوی این فیلم وجود داشت که مرا به خودش جذب کرد. خیلیها بعدا به من گفتند مگر بیکار بودی و پیشنهاد نداشتی که رفتی این فیلم را بازی کردی؟ نه، پیشنهاد داشتم، اما برخلاف نظر دوستان این فیلم به نظر من اصلا عاشورایی نبود. من آن را اصلا عاشورایی نمیبینم. موضوع «من و زیبا» موضوع روز است. درگیری روحی و روانی که در تمام وجود آدمها هست دستمایه اصلی این فیلم شده. من احساس کردم سئوال فیلم سئوال من هم هست: چرا ما همدیگر را نمیبخشیم؟ چرا مدام با هم دشمنی میکنیم؟ چرا گذشت نمیکنیم؟ برایم این فیلم دقیقا مصداق همین وضعیت سینما بود. همین بحرانی که در آن خانه سینما و وزارت ارشاد و حوزه هنری و... همه به همدیگر پیچیدهاند. دیدم موضوعش چقدر مصداق دارد. آنجا یک آدمی یک خلافی کرده و میخواهد که بخشیده شود. ما میگوییم بسم الله الرحمن الرحیم. یعنی به نام خداوند بخشنده مهربان. خدا میبخشد بعد بنده خدا نمیبخشد. همین جوری است که ما دو سال است خون همدیگر را در شیشه کردهایم. خانه سینما شده خانه فساد و حکم اعدام زنها را میدهند و... آخر آقای سلحشور تو کی هستی که چنین حکمی میدهی؟ یعنی قوه قضاییه عقلش نمیرسد که به این چیزها رسیدگی کند؟ مگر زورگیرها را همین چند وقت پیش اعدام نکرد؟ اگر بفهمد در سینما آدم فاسد هست مگر تعارف دارد؟
یعنی به نظر شما گره اصلی این فیلم میتوانست بازگو کننده همه این مسائل باشد؟ بهرحال موضوع برایم جذاب بود. من اندازهام اینقدرها نیست. آدمی آه و دمی. نمیدانم فردا زندهام یا نه. این همه با آدمهای مهم کار کردم ولی ته تهاش یک چیزی در وجودم هست که تمامش را هنوز نتوانستهاند بیرون بکشند. این ادعا نیست. اشتباه نکنید. من با این موضوع درگیرم. سالهاست که درگیرم و دلم میخواهد یک نفر پیدا شود که بتواند از این پتانسیل به تمامی استفاده کند. آن گروهی که برای فیلم «من و زیبا» انتخاب شد خیلی گروه خوبی بود و پتانسیل بالایی داشت. الان هم بهرحال باز خوشحالم چون مضمون و محتوا حرف خودش را میرساند. قضاوت را اما میگذارم برای اهلاش. منتظرم ببینم بازخوردها چیست. شما از نقدهایی که شده باخبر هستید؟
به صورت پراکنده در اینترنت خواندم که بیشتر روی بازی شما تاکید شده بود که فیلم را به نوعی نجات داده است و مثلا گفته بودند شهاب حسینی هم در حد و اندازه همیشگیاش ظاهر نشده. خب این اصلا برای من خوشایند نیست. کاش جزو کسانی بودم که میگفتند خودم مهم هستم. من اما خودم را جزئی از یک کل میبینم. ظرفیتهای شهاب را همه ما میشناسیم و برای همه ما اثبات شده است. ولی در جریان این فیلم کسانی واقعا قربانی شدند. مثلا دریا آشوری ظرفیتش خیلی بالاتر از این حرفها است ولی بهش مجال داده نشد. اینها بچههایی هستند که تئاتر کار میکنند، فیلم میبینند، به مسائل روز آشنایی دارند، چرا باید این قضاوت درباره فیلم شود؟ شنیدن اینکه فیلم تنها به واسطه بازی من قابل تحمل است برای من افتخار نیست. ظرفیت بازی من خیلی بالاتر از این چیزی است که در فیلم میبینیم. اما فیلم قربانی شد. قربانی خودخواهیهای آدمهای تصمیم گیرنده. یک سال است که در جشنواره نمایش داده شده و تازه یادم هست که در همان جشنواره هم اجازه نمایش نمیدادند. حالا هم بعد از یک سال توپ را انداختن توی زمین ما تازه شورای صنفی اعلام کرده ما به خاطر احترام به اربعین تحریم را میشکنیم. انگار 1+5 را شکستهاند! شما اگر امام حسین (ع) میشناختید و با تمام وجودتان و دلتان او را دوست داشتید فیلم را از 40 روز پیش اکران میکردید نه اینکه ده روز مانده به جشنواره آن هم در حالی که دارند سینماها را آب و جارو میکنند تا جشنواره را شروع کنند فیلم اکران شود. فیلم قربانی شد و رفت. چه کسی میخواهد دست توی جیبش بکند و750 میلیون هزینه را بدهد؟ ولی این دوستان هنری ما در شورای صنفی بد رفتار کردند. برای من برخورنده است. شما با حوزه دعوا داری چرا سر ما منت میگذاری؟ الان از تهیه کننده میشنوم که اصلا اجازه اکرانها را نمیدهند. آخر چرا؟
برای شما آن موضوع نبخشیدن شخصیت «موسی» توسط مردم ده نکته اصلی بود؟ بله، بهرحال فکر کردم نقطه حساس این فیلم تاثیر گرفته از اتفاقات جاری است و چقدر نقل به مضمون است. این نبخشیدن چقدر جدی است. چه در بخش سینما چه در جاهای دیگر. یک انتخابات 88 اتفاق افتاد، هنوز پس لرزههایش هست. آقا همدیگر را ببخشید. تمام شد. این دولت تا عید و دو ماه بعد از عید هست و دیگر تمام. مگر نمیگوییم خدا، پس چرا تخطی؟ چرا از مسیر اصلی او خارج شدن؟ خود کسی که خالق بشر وحشم و انسان و زمین هست را فراموش کردهایم و از غیر او یاری میخواهیم.
به عقیده برخی این انتخابات 88 در حوزه سینما تبدیل به محملی شد برای تسویه حسابهای شخصی. یعنی آن گروهی که در سالهای گذشته به هر دلیلی در اقلیت بودند بعد از رسیدن به قدرت به اسم انتخابات 88 انتقام آن سالها را از بقیه گرفتند. اصلا اینها دعواهای قدیمی است. شما درست میگویید. این دوستان قرار بود کار دیگری بکنند. آقای شمقدری قرار بود کارگردان شود، سجادپور فیلمنامه نویس. میرعلایی هم تهیه کننده. چی شد که اینها پست گرفتند؟ حالا آقای میرعلایی میآید و میگوید بازیگرها 500-600 میلیون در سال درآمد دارند. نه آقا! از این خبرها نیست. اصلا آقای میرعلایی چرا نگذاشتی تقوایی کار کند؟ چهار ماه تمام رفتیم و آمدیم که بگذارند تقوایی فیلم «رومی و زنگی» را بسازد. نگذاشتند که نگذاشتند. من به آقای میرعلایی گفتم. گفتم فردای روزگار خدای نکرده اگر تقوایی بمیرد و من ببینم شما در صف اول ایستادهاید همان جا بلند خواهم گفت باعث قتل تقوایی شما هستید. شما تقوایی را کشتید.
*حالا با این شرایط میخواهید چه کار کنید؟ قصد کار کردن دارید یا ترجیح میدهید فعلا به کوهنوردی ادامه دهید؟ من عاشق کار کردنم. حق ندارم کار نکنم. یک زمانی هست میگوییم ای بابا من فقط هنرپیشهام، بگذار دو زار گیرم بیاید ولی خاک بر سرمن پرستویی که اگر بخواهم از این راه خرجی زن و بچهام را دربیاورم. من اگر قرار است دیده شوم که خب به اندازه کافی دیده شدهام. دوستان لطف داشتند، جایزه گرفتم. یک جاهایی هم نقد شدهام که هیچ اشکالی ندارد. من با نقد بزرگ شدم. کار کردم که نقد شوم. مدام خودم را زیر ذره بین گذاشتهام تا اشکالاتم را رفع کنم. مگر میشود بیایم بگویم روی دست من مادر نزاییده. من بهترین بازیگر دنیا هستم؟ نمیشود این طور گفت، چون کار بعدی مشخص میکند که من چه کارهام. شاید در کار بعدی با سر زمین بخورم. بازیگری ته ندارد. همین شهاب این همه در فیلمهایش دیده شده. یعنی ظرفیت شهاب همین قدر است؟ نه، نگذاشتند که بدرخشد. نتوانستیم. من دلم نمیخواهد کم کار باشم. از سال 91 تا به الان حتی در یک فیلم هم بازی نکردهام ولی بیاغراق هفتهای یک پیشنهاد داشتهام. ولی آخر چه اصراری است؟ که آمارم بالا برود؟ خیلی مضحک و خنده دار است که فقط داریم آمار میدهیم. مدام مینشینند و میگویند دوستان در گذشته اینقدر فیلم ساختند ما اینقدر ساختهایم. آقا! کیفیت کار را به من نشان بدهید. چه دستاوردی داشتهاید؟ نمیگویم دستاوردی نبوده ولی اندازه ما اینقدر است؟ من عاشق کار کردنم. تنها کسی هستم که در شرایط سخت عاشقانه کار کردم. مثلا «موج مرده» که بخش اعظمی از آن اصلا در آب ساخته شد.
یا روبان قرمز! بله، در آن فیلم خدا شاهد است دوستان میآمدند میگفتند میخواهیم به حاتمی کیا اعتراض کنیم که آف بدهد ولی شما را که میبینیم منصرف میشویم. در من دنیایی از انرژی است. از این بیکاری متنفرم ولی وقتی بیکارم دچار انزوا نمیشوم. افسرده نمیشوم. یک دفعه میروم سراغ کوهنوردی. من دوست دارم کار بکنم. میآیند به من میگویند: استاد! ماشاءالله هم که دیگر به همه میگوییم استاد. متنفرم از این لغت. چون استاد یک تعریفی دارد. من خودم میفهمم که استاد نیستم. استاد کسانی هستند که از این عرصه حذف شدند. آنها نیستند که ما شدیم استاد. خلاصه میپرسند استاد! این روزها چه کار میکنید؟ میگویم: هیچی! جواب میدهند پس مشغول استراحید! چه استراحتی؟ من آن موقع که روی صحنه جان میکنم دارم استراحت میکنم. حالا خرج زندگی و خرده فرمایشها و بدهکاریها هم هست. ولی به خاطر این چیزها تن به هر کاری نمیدهم. بالاخره این به به و چه چهها، این اقبال مردم نسبت به آدم باید یک جایی خرج شود.